| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
|
||||
power By: otaghack-site.tk
کارفرمانیوز
شعرهاي شاپور احمدي
**انجمن مجله اتاقک**
مجتبی علیمی- تـــرانه
چرند و پرند
کافه ترانه
زنانه نويسي
کتاب کتیبه
ارسال ایمیل به مجله
علی قزل سوفلو
عضویت انجمن
شعرخانه
دانلود موزیک
فرح منصوری - ترانه سُرا
احمد شاملو
زندگینامه ها
ثبت دامنه
صفحات دیگر مجله
تبادل
لینک هوشمند
سایتهای دارای موضوع مرتبط با مجله برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مجله الکترونیکی اتاقک
و آدرس
otaghack-site.tk
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
رمان «دنياي بلور» اولين جلد از سهگانه مشهور جيجي بالارد درباره بحران جهاني آب است. شرايط آخرالزماني و وضع آپوكاليپسي محور اين تريلوژي است. رمان «دنياي بلور» درباره جنگلي است در كنگو كه كمكم تبديل به بلور ميشود و به اعتقاد بالارد اين نشانهيي است از دو مساله مهم و البته متفاوت؛ يكي نابودي خود جنگل و ديگري تبديل آن به بلورهايي زيبا.
بالارد بر اساس همين پارادوكس و واكنش انسان به آن، رمانش را پيش ميبرد. در واقع جنگل در اثر اين اتفاق (تبديل شدن همهچيز به بلور) ميميرد، اما اين مرگ براي برخي از جمله درماندگان و بيماران لاعلاج، يك بهشت محسوب ميشود. بهرامي تاكنون كتابهاي «بُرج» و «منطقه مصيبتزده» و «ساحل پاياني» از جيجي بالارد را ترجمه و راهي بازار كرده است.
جيجي بالارد كه پس از چند سال تحمل بيماري سرطان، جان خود را از دست داد غالبا به عنوان نويسنده آثار علميخيالي شناخته ميشود، اما خود كتابهايش را «تصويرگر روانشناسي آينده» معرفي ميكرد.
معروفترين رمان بالارد «امپراتوري خورشيد» بود كه آن را بر اساس تجربههاي كودكي خود و زندگياش در يك اردوگاه ژاپني در چين نوشته بود. اين همان رماني است كه استيون اسپيلبرگ بر اساس آن، فيلمي بسيار پرفروش با بازي كريستين بيل ساخت و راه را براي معروفيت بالارد در ميان عامه مردم هموار ساخت. جيجي بالارد، نويسنده ۱۵ رمان و چندين مجموعه داستان كوتاه، در ۱۵ نوامبر سال ۱۹۳۰ به دنيا آمد و پيش از آغاز جنگ جهاني دوم در ميان انگليسيهاي مقيم شانگهاي بزرگ شد.
او در خلال جنگ جهاني دوم و در ۱۲ سالگي سه سالي را به اتفاق پدرومادر و خواهر كوچكش در اردوگاهي زير نظر ارتش ژاپن گذراند، بعدا به بريتانيا مهاجرت كرد و از آغاز دهه ۱۹۶۰ تمام وقت خود را وقف نويسندگي كرد. بالارد نخستين رمان خود را با عنوان «جهان مغروق» در سال ۱۹۶۲ به چاپ رساند. جهان مغروق داستان جنون گروهي دانشمند است كه آبگرفتگي شهر لندن در اثر آب شدن يخهاي قطبي را بررسي ميكنند. او به دنبال اين رمان دو رمان «باد ناكجا» و «خشكسالي» را منتشر كرد كه هر دو به فجايع زيستي ميپردازند. به اين ترتيب بالارد نخستين نويسندهيي بود كه در آثار خود به محيط زيست توجهي ويژه نشان داد و در واقع وضع زندگي بشر در سالهاي آغازين قرن بيست و يكم و مسائلي را پيشبيني كرد كه اكنون بشر با آنها دست و پنجه نرم ميكند. اما بحثانگيزترين اثر بالارد رمان «تصادف» بود كه در سال ۱۹۷۳ منتشر شد و در سال ۱۹۹۶ با كارگرداني فيلمساز كانادايي، ديويد كراننبرگ، روي پرده سينماها رفت. برخي از منتقدان آن را همچون شعر دانستند و برخي ديگر به آن تاختند. گرچه وسواس فكري جيجي بالارد نسبت به تكنولوژي، فاجعه و خشونت به مذاق همه خوش نميآمد ولي او نهتنها بر ادبيات معاصر، بلكه بر سينما، نقاشي و معماري هم اثر گذاشت.
آخرين اثر جيجي بالارد «معجزههاي زندگي: از شانگهاي تا شپرتون» بود كه در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و شرح زندگي او را از چين تا محل زندگياش در انگليس، شپرتون، ميگفت. مقصود او از «معجزههاي زندگي» سه فرزندش، دو دختر و يك پسر، بود كه پس از مرگ همسرش، هلن، خود به تنهايي بزرگشان كرد. جيجي بالارد سالها پيش، قبل از آغاز فعاليتهاي انتخاباتي پيشبيني كرده بود كه رونالد ريگان برنده انتخابات امريكا ميشود و همين پيشبيني سروصداهاي بسياري به پا كرد. و بسياري اين پيشبيني را معجزه ادبيات علمي- تخيلي دانستند. بالارد در گفتوگو با تايم درباره خصلت پيشبيني كردن در اين ژانر گفته بود: «به نظرم ادبيات علميتخيلي نقش يك پيشگو را دارد و بسياري از پيشبينيهايش به حقيقت پيوسته است. البته منظورم اين نيست كه امروز نقش اصلي اين ادبيات پيشگويي است. به نظرم ديگر وظيفه نويسنده اين ادبيات پيشبيني كردن شيوه جديد سفر فضايي و ماشين لباسشويي نيست. به نظرم ارزش والاي ادبيات علميتخيلي وابسته به مسائل تكنولوژي نيست. به نظرم داستان علميتخيلي در وادي روانشناختي كاربرد پيشگويي و هشدار دارد چون كارش فرستادن احساسات به آينده است. به واكنشهاي خودآگاهانه و نيمهآگاهانه ما به تمام اموري كه از آينده به سوي ما ميآيد، نگاه ميكند. به نظرم در پيشبيني ما از دنياي غريب ذهني آينده، ادبيات علميتخيلي امروز بيشترين اهميت را دارد.»بالارد اما منقدان بسياري هم دارد، با اينحال بسياري معتقدند او تلخي زيستن در دوران مدرن را آنقدر غير قابل تحمل ميداند كه به دنياي فانتزيها پناه ميبرد. اما در دنياي فانتزيهاي او هم هيچ چيز تلطيف نميشود.او تلختر ميانديشد و تلختر مينويسد، با اينحال بالارد با خشونت در دنياي واقعي مخالف بود. درست در روزهايي كه كوئنتين تارانتينو كارگردان خشن و پرطرفدار آمريكايي «بيل را بكش» را ساخت در گفتوگوهايش مدام اشاره ميكرد كه جي.جي.بالارد نويسنده محبوباش است و خشونت داستانهاي او را ستايش ميكند. اما بالارد در مقابل اين اظهار نظر سكوت نكرد و در پاسخ به علاقه تارانتينو به او و داستانهايش گفت:« به نظرم تارانتينو يك ديوانه مجنون است، او به اندازه قاتلان داستانهايش خطرناك است. او داستانهاي من را اشتباه فهميده است، من هرگز به خشونتي اينچنيني احترام نميگذارم، دنياي فيلمهاي او پر از ديوانههاي زنجيري است كه بيدليل آدم ميكشند و اين يعني جنون.»
منبع:اعتماد
نظرات شما عزیزان: